آشنایی با ناهید عصمتی (داستان نویس نویسنده و کارگردان)
ناهید عصمتی در چهاردهمین روز اردیبهشت سال ۱۳۶۱ در شهر اردبیل به دنیا آمد. در ۱۱ سالگی بود که با تاثیرپذیری از کارتونهای سیاه و سفید و زندگی غمانگیز شخصیتهایش شروع به نوشتن کرد. در اولین دفتر صدبرگی که به جانِ سفیدش افتاد زندگی دختربچهای را نوشت که بدنبال برادر گمشدهاش به تهران میرود. قصهای پر از حادثههای غم انگیز که آرزو داشت تبدیل به فیلم شود و از توی تلویزیون سر در بیاورد. بعدترها با برنده شدن در مسابقات داستاننویسی مدارس، پایش به محافل ادبی باز شد و با شرکت در کارگاههای داستاننویسی پا به دنیای ادبیات داستانی گذاشت. سال ۱۳۷۹ در سما فیلم اردبیل با فرشید علیزاده که از فیلمبرادان و عکاسان حرفهای ایران است و تالیف کتاب عکس اردبیل را در کارنامه هنری خود دارد و اخیرا فیلم کوتاه موفق “بازمانده ” که جایزههای متعدد بینالمللی را کسب کرده را فیلمبرداری و تهیه کنندگی کرده، آشنا شد و این آشنایی در عرض چند ماه به ازدواج انجامید. با تاثیرپذیری از حال و هوای کاری فرشید، عضو انجمن سینما جوان اردبیل شد و نویسندگی و کارگردانی چند فیلم کوتاه را در کارنامه خود ثبت کرد. فیلمهایی با عنوان صداهای خوابآلود، حباب، شهروند دوم. فیلم کوتاه “حباب” در جشنواره ملی زنان فیلمساز تهران جزو فیلمهای برگزیده انتخاب شد و فیلم “شهروند دوم” در جشنواره استانی، عنوان نخست را کسب کرد. در ادامه دوباره به دنیای ادبیات داستانی برگشت و پی برد که نوشتن داستان بیشتر از ساختن فیلم راضیاش میکند. سال ۱۳۹۷ با شرکت در اولین دوره جایزه جمالزاده که در اصفهان برگزار شده بود با داستان کوتاه “پشت بامِ نجمه” موفق به کسب مقام اول در بخش آزاد شد. نجمه داستانی بود که از زبان شخصیت پیرپسر عاشقپیشه که دلباخته زنِ افغانستانی (نجمه) شده بود روایت میشد. داستانی از جنگ و مرزبندی بین سرزمینها و انسانها، تنهایی، عشق، هویت و …
سال ۹۸ با شور و اعتماد به نفسی که بدست آورده بود اولین مجموعه داستان کوتاه خود را در نشر روزنه به چاپ رسانید. کتابی با ۱۰داستان کوتاه که هر داستان دغدغهای جدا از دیگری روایت میکند و در بیشتر داستانها با فضایی فرارئال و سورئال مواجه هستیم. در ادامه با شرکت در جشنواره تیرگان تورنتو داستانش جزو بیست داستان برتر زبان فارسی بینالمللی در مجموعهای به چاپ رسید. داستان کوتاه “ملافه چهل تکه” که شخصیتِ تابان درد مهاجرت را غمگنانه و ناامید در یک کمپ دورافتاده روایت میکند. فضای تراژیک داستان به یک پایان نئورئال ختم میشود. در ادامه با یاری آقای داوود غفارزادگان نویسنده کتاب “کتاب بینام اعترافات”، “فال خون”، “راز قتل آقامیر”، “ما سه نفر هستیم”، “خروس”، “چاه” و …. دنیای ادبیات داستانی را بهتر و عمیقتر شناخت و با تشویق ایشان شروع به نوشتن داستان بلند کرد. حاصلِ کار یک رمان دویست صفحهای شد که مجوز نگرفت. چاپ نشد و تا به امروز مثل بچه یتیم گوشه لپتاپ در حال خاک خوردن است. رمان “گلهای وحشی روی گور پاول” از عصاره دغدغههای ناهید بوجود آمده و تنهایی موجودی به اسم انسان را که با مرگ و عشق و جنگ و جدایی و انتظار و گمگشتگی و بیماری و رذالت و… دست به گریبان است را روایت میکند. مجوز نگرفت شاید به این دلیل که انسانِ عریان، جایگاهی در جامعه کنونی ندارد. ناهید تصمیم گرفت رمان را از فارسی به زبان مادری خود، ترکی برگرداند بلکه در کشور آذربایجان به چاپ برسد رمان را اینبار ترکی نوشت اما بعد از اتمام کار از فرستادن به آذربایجان پشیمان شد و تا به این لحظه در دو راهی فرستادن و نفرستادن مردد است. در حال حاضر به نوشتن داستان کوتاه به زبانهای ترکی و فارسی مشغول است همچنان که سودای نوشتن داستان بلند دیگری در سر دارد.